زيبايي ... چگونه ميتوان از آن سخن گفت در حاليکه اساسا با کلمات بيگانه است و در قالب کلمات قابل بيان نيست ؟احساس زيبايي وديعه ايست در جان آدمي که از روح الهي او سر چشمه مي گيرد . آدمي به موجب اتصالش با روح الهي وارث حسي مقدس است که او را به ياد ذات ملکوتيش مي اندازد . به يادآن مي افتد که از زندگي برتر است که متعلق به اينجا نيست . نوع ، سطح و مصاديق اين احساس بسته به ويژگيهاي روحي هر شخص متفاوت است . سطح و درجه اي از زيبايي که هر کس ميتواند احساس کند مستقيما متناسب با سطح روحي و معنوي اوست . دامنه زيباييها بينهايت وسيع است . احساس زيبايي براي انسان خود آگاه انگيزه اي بي نظير براي حرکت در راه رسيدن به کسي است که همه زيباييها ياد آورش هستند . او از درک زيباييها به خلق ديگر بار آن در خودش ميرسد . هيچ عامل ديگري در زندگي نمي تواند اين نقش را ايفا کند و چنين بال نيرومندي براي پرواز آدمي شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر