آذر ۰۷، ۱۳۸۹

منازل شناخت


بر خلاف علوم پايه و تكنولوژي كه ابتدا در كشورهاي صنعتي توليد ميشود     و بعد به كشورهايي چون كشور ما وارد  ، و در نتيجه در اين زمينه آنچه در دست آنهاست جديدتر  و پيشرفته تر و برتر است  ؛  در زمينه فرهنگ و دين و بطور كلي علوم انساني  ، مصالح برتر در دست ماست  چرا كه ما وارث آخرين و كاملترين  دين الهي و ريشه دارترين فرهنگهاي بشري هستيم . اما چون قرنها اسير دردها و امراض فردي و اجتماعي مختلف بوده ايم ، هنوز نتوانسته ايم وارثان شايسته اي براي اين ميراث گران  باشيم و از آنها چنان كه شايسته است براي ساخت الگوها و جهتها و روشها و ابزار متناسب با زمان  براي زيستن آگاهانه و تاثير گذار و هدفمند در متن جامعه بشري  بهره گيريم  . هنوز نتوانسته ايم ناخالصيها و عناصر بدلي و مزاحم را از اين گنجهاي گران بزداييم  هنوز نميدانيم چگونه بايد اين مصالح را براي ساخت ابزاري كارا در زندگي مادي و معنويمان در اين عصر تركيب كنيم . در نتيجه در اين زمينه هم مانند علم و تكنولوژي در نهايت حقارت بايد شاهد باشيم كه نسل نو خوراكش را از غرب ميگيرد 
و گويي آنها از همان معارف الهي  ناقص ترشان و نيز از انديشه هاي غير الهي و من درآورديشان بهتر ميتوانند بهره گيرند ، حتي در هر مورد كه لازم ببينند سري هم به مصالح ما ميزنند  و از آنها به بهترين شكل براي پر كردن كمبود ها و و خلاء هاي فكريشان استفاده ميكنند . نمونه اش همين آثار حضرت مولانا كه سر از امريكا در آورده . ويا با تحقيقات و آزمايشات بسيار به نتايجي ميرسند و آنها را با آب و تاب فراوان به عنوان دستاوردهاي مهم خود تبليغ ميكنند  در حاليكه غالب اينها و خيلي بيشتر  و مهمتر از اينها در معارف ديني و فرهنگي خودمان هست ...
درحاليكه مصالح لازم براي پي ريزي برترين بنيانهاي فكري و روشهاي زيستن در دست ماست  ، نسل نو به خاطر عدم ارائه صحيح و متناسب با زمان اين مصالح بايد به سراغ غرب برود و بيشتر آناني هم كه به سراغ مصالح خودمان ميروند  ، نميتوانند گوهر را از غير آن تشخيص دهند و نميدانند بر اساس كدام سلسله مراتب   بايد به مطالعه بپردازند : قران را نخوانده ميروند سراغ روايات و روايات معتبر و مهمتر را نخوانده ميروند سراغ آثار متاخرين و در ميان اينها نيز نميتوانند آثار مهمتر و با ارزشتر را از غير آن تشخيص دهند . و آنها هم كه بر اساس سلسله مراتب به مطالعه مي پردازند غالبا به دليل مسخ روح دين در نظام آموزش ديني ما از درك جوهر دين و زاويه نگرش ديني ومتد شناخت و عمل بر اساس تعاليم دين   آنچنانكه در سيره پيشوايانمان مي بينيم باز ميمانند و معمولا چنانكه مي بينيم مجموعه معارفي كه با مشقت بسيار تحصيل كرده اند به كار مردم و به درد جامعه و جوانان نمي خورد .

  نتيجه اینکه در زمینه علوم انسانی ، نه آنها كه به سراغ غرب ميروند  ، ميفهمند    بسيار بالاتر و جامعتر و كاملتر از معارفي كه از آنجا به دست آورده اند در دست خودمان است و نه بيشتر آنها كه به سراغ معارف خودمان ميروند به شناختي اصولي و صحيح از روح دينمان  و مباني و اولويتهايش دست پيدا ميكنند .
و چنين است كه ما نقشه گنج در دست نشسته ايم و خواندنش ندانيم ، هر از گاهي كسي سر رسد و به اقتضاي منافع خود ، نا كجا آبادي را نشانمان دهد ، ما نيز ساده لوحانه سر به آنسو نهيم .



هیچ نظری موجود نیست: