آذر ۰۷، ۱۳۸۹

مساله


در برابر يک مساله چه ميکنيم؟ميتوانيم صورت مساله را پاک کنيم باناديده گرفتن مساله  او ما را ناديده نخواهد گرفت.  برجاي ميماند شايد به تدريج عميق تر و بحراني تر شود تا ما را با يک فاجعه روبرو سازدميتوانيم از راههاي موقتي و مسکن براي حل مساله استفاده کنيم يعني راه حل مان آخرين معلول يا آخرين علت را هدف گيرد در اينجا از بعد ظاهري مساله موقتا حل ميشود اما چون بقيه عوامل ايجاد مساله سر جاي خود باقيند  مجددا شاهد پيدايش همان مساله خواهيم بودو سرانجام اينکه ميتوانيم شبکه عوامل موثر در پيدايش مساله را بررسي کنيم تا ريشه وقوع آنرا  تا جاييکه در امکان ماست  يا به عبارتي ريشه اي ترين علل قابل کشف را پيدا کنيم و در صدد راهي براي رفع آن عوامل بر آييم
غالب برخوردهايي که با مسايل اجتماعي ميشود از نوع اول و دوم است  يعني پنهانکاري يا استفاده از مسکن و اگر هم روش سوم انتخاب شود معمولا در ميانه کار  رها ميشود   چون ما هميشه در گير مسايل بسيار فوري بوده ايم  و عادت به کارهاي غير فوري  و دراز مدت و بنيادي و اساسي و علمي نداريم عادت داريم آنقدر چشمانمان را به روي مسايل ببنديم تا مسايل خودشان بيايند و چشمانمان را باز کنند  !  و اين زمانيست که مساله حاد شده است و تازه ما به فکرش مي افتيم   اين زمانيست که تنها چاره استفاده از مسکن است.

هیچ نظری موجود نیست: