آذر ۱۳، ۱۳۸۹

نیایش-3


آفریدگار مهربانم
لطف امروزت مرا به یاد غفلت دیروزهایم انداخت.
باز سلام از تو ، دستگیری و بنده نوازی از تو، دوستی و مهربانی از تو ، بزرگی و بخشودن از تو،
تا به یاد آرم  تنها در هنگامه های خطیر نیاز است که یادت در دل خفته ام آنگونه که شاید بیدار میشود و این شرم آور ترین نوع به یاد تو بودن است.
تا به یاد آرم  نیازم به تو نقصان نمیابد  اما یادت در من هماره در معرض نقصان است .
تا بدانم توی بی نیاز از من بیشتر به یاد منی تا منی که سراپا محتاج تو ام .
 چگونه از تو توقع دوستی داشته باشم وقتی خود رسمش را زیر پا میگذارم؟
تو چگونه دوستی هستی که اینهمه نادوستی را به روی خود نمیاوری؟
چگونه میتوانی در برابر اینهمه فراموشی ام همچنان  با مهربانی به یادم باشی و دستگیرم؟  


هیچ نظری موجود نیست: