آذر ۱۰، ۱۳۸۹

شهادت، سلاح یا سر انجام؟


شهادت يك فيض عظيم است. آنچنانكه در تعاليم دينمان مي بينيم فيوضات الهي هيچيك مستقيما در حيطه اختيار آدمي نبوده اند و مستقيما قابل انتخاب نيستند بلكه به عنوان نتيجه ممكن از يك انتخاب مطرح مي شوند . بنا براين مي توان ايجاد مقدمه و زمينه رسيدن به فيوضات الهي را امري قابل انتخاب و در حيطه اختيار آدمي دانست   نه خود آنها را .
 خداوند به آنها كه راه او را برگزينند  و در آن راه تلاش كنند فيوضات خويش را وعده نموده است   اما از آنجا كه جز خداوند كسي نميتواند در مورد ميزان موفقيت  انسانها در پيمودن راه او قضاوت كند   نوع و كيفيت فيوضات قابل انتظار نيز اساسا قابل پيش بيني و تعيين نيست 
 شهادت نيز مانند ساير فيوضات الهي به عنوان نتيجه محتمل مطرح مي شود نه انتخاب. شهادت فقط و فقط نتيجه اي محتمل براي مجاهد است و هرگز نمي تواند و نبايد به عنوان انتخاب قطعي او تلقي شود  . آنچه كه مجاهد ميتواند انتخاب كند فقط راه و شيوه جهاد است كه بايد كاملا منطقي ومعقول باشد و اينكه در جهاد سر انجامش چه ميشود تنها در حيطه خواست پروردگار است . پروردگار است كه از خيل مجاهدانش آنها را كه لايق بداند  به اين فيض عظيمميرساند . و آشكار است كه هر كسي شايسته اين فيض نيست . بنا بر اين در درستي آنچه به نام شهادت طلبي به ويژه در فلسطين و عراق رايج شده است ترديدهاي اساسي وجود دارد . اين ماجراييست كه در آن هر كس كه اراده كند ميتواند با گذشتن از جانش خود را شهيد بينگارد . با اين نگرش در هر جهادي ميتوان يك راه سر راست  و سريع براي شهيد شدن پيدا كرد و به سويش شتافت و اسمش را هم گذاشت حركت شهادت طلبانه . اما آيا شهادت به اين صورت قابل انتخاب است ؟ آيا هر كسي را به صرف اينكه راضي شد از جانش بگذرد ميتوان شهيد انگاشت ؟ اين نگاه با نگرشي كه ما در دينمان از شهادت يافتيم همخواني ندارد.در جهاد با دشمن    آنگاه که مبارزان در تنگنا قرار ميگيرند   آنگاه که دشمن بسيار قويتر است    درک مساله فوق   بينهايت حياتيست . تجربيات اسفباري که در چند دهه اخير شاهد آن بوده ايم  بيانگر اهميت موضوع است :  تلقي غلط از مفهوم شهادت موجب بسته شدن چشم عقل شد و  آن شد که نبايست.
 
وقتي از استراتژيها ي متنوع و هوشمندانه پيشوايانمان در مبارزاتشان هيچ نياموزيم و ندانيم که در نبرد اولين تکليفمان  عاقلانه عمل کردن است    وقتي آنچه مي شنويم را به صرف آنکه با پوسته اي از مقدسات آراسته شده بود   بي هيچ تاملي بپذيريم و احساساتمان به ما اجازه انديشيدن ندهد به سادگي دچار حماقتهاي فاجعه بارخواهيم شد. انتخاب استراتژي متناسب با شرايط موجود   براي مبارزه نيازمند انديشه اي باز و عميق و قدرتمند است . پس از انتخاب استراتژي  در حين نبرد تمام تمرکز مبارزبر اجراي وظايفيست که به او محول شده و در اين حين ممکن است به شهادت نيز برسد .  اما اگر از همان ابتدا  به جاي استراتژي ، شهادت انتخاب شود و مبارز به جاي تمرکز بر وظايفش   مترصد موقعيتي براي شهيد شدن باشد    اين واقعه را چه ميتوان ناميد؟   براي کسانيکه فقط شور و اشتياق و احساسشان نيروي محرک و هدايتگر آنهاست  و انديشه شان عمق و غناي کافي نيافته    سلاح انگاشتن  شهادت دعوتيست فريبنده که در هر نبردي و در هر شرايطي ميتواند اولين و بهترين راه به حساب آيد .اين يک جزم انديشي و مطلق نگري بي منطق است که خيال کنيم استراتژي حسين را در هر نبردي و در هر شرايطي ميتوان پیاده کرد که اگر اینگونه بود دیگر پیشوایانمان نیز چنین میکردند .



هیچ نظری موجود نیست: