آذر ۱۰، ۱۳۸۹

پدیده شریعتی


شریعتی پدیده ای چنان عجیب بود که سه دهه پس از او هنوز عکس العملهای شدید از سوی افراد و جریانات مختلف در برابرش ادامه دارد . گویی فعالان عرصه سیاست و اندیشه و دین هریک در مرحله ای با این پدیده مواجه می شوند و خود را مجبور می بینند که تکلیف خود را با آن روشن کنند . 
با بررسی انتقاداتی که تا کنون از شریعتی شده چند مورد روشن می شود :

1. با دقیق شدن در وابستگیهای فکری و طبقاتی انتقاد کننده
  می توان انگیزه ها و اغراض و منافع نهفته در پس هر انتقادی را شناخت اما بهتر است توجهمان روی اصل انتقاد باشد
 2. انتقاد از شخص بر اساس یک گفته یا اثرش منطقی نیست بلکه باید مجموعه آثار و فعالیتهایش را در نظر گرفت. گستردگی ابعاد اندیشه شریعتی درک کامل و همه جانبه او را دشوار میسازد . بسیاری از انتقادها صرفا با استناد به یک کتاب یا بحث یا حتی یک جمله انجام شده و بر اساس آن درباره کل شخصیت او قضاوت شده است .  
3. شریعتی خود ایده هایش را نه به عنوان احکامی قطعی بلکه به عنوان طرح و دعوتی برای اندیشیدن ارایه می نمود و احتمال خطا در آنها را منتفی نمیدانست . طبیعتا هر کس که بیشتر کار میکند و مهمتر از آن بیشتر خلق میکند   احتمال اشتباهش هم بیشتر است و این برای او یک نقص نیست . چه کسی اشتباه نمیکند ؟ کسی که کار و حرکت نمیکند . حرکت کردن و آفریننده بودن مهمتر است یا اصلا اشتباه نکردن ؟ سنگ هم هرگز اشتباه نمیکند . اشتباه نکردن مدعیانی که در تمام عمرشان یک صدم آفرینندگی شریعتی را نداشته اند امتیازی برایشان نیست . در میان همه اندیشمندان معاصر و غیر معاصرمان چند نفر را سراغ داریم که کسری از آفرینندگی فکری شریعتی را داشته باشند ؟ آن هم نوعی از آفرینندگی که در جهت پاسخگویی به دردهای جامعه باشد ؟
4. در ناموس هستی دادگاه زمان همواره مدافع حقیقت است . میتوانیم در رد یا قبول ایده ای استدلال کنیم اما در عین حال همواره باید چشممان را بر واقعیاتی که در گذر زمان روی میدهند باز نگه داریم تا دریابیم که حکم زمان در این باره چیست ؟ اکنون سی سال بعد از او روند وقایع در جهتی است که بر صحت بسیاری از ایده هایش مهر تایید می گذارد
5. بررسی انگیزه های کسانی که حرفی ، طرحی و دعوتی را بیان می کنند می تواند ملاکی باشد برای درک نیات درونی و اصلیشان . جهت گیریهای شریعتی به گونه ای بود که نه تنها از طرح آنها هیچ نفعی عایدش نمی شد بلکه خود غالبا به دشمن مشترک همه جریانها تبدیل می شد . بررسی زندگیش نیز نشان می دهد که حاصل کارش برای خودش جز رنج نبوده است . بنا براین هیچ نوع انگیزه دنیایی برایش نمیتوان متصور بود
همانگونه که خود در مقدمه
  بحث " پدر ، مادر ، ما متهمیم " به بی پایگاه بودن و بی جایگاه بودنش در میان طبقه روشنفکر یا طبقه دین مدار اشاره میکند :
راه من راهیست که می دانم اگر تا آخر عمر هم تلاش کنم و همه زندگیم راهم فدا کنم  نه به عنوان بت روشنفکران در آن جناح چیزی می شوم و چیزی گیرم میاید و نه به عنوان یک چهره مقدس مذهبی در اینجا و هر دو را از دست میدهم و امیدوارم که در این از دست دادنها  چیزی به دست بیاورم ..."
6. دلیل فراگیر بودن انتقادات شریعتی در زمینه های مختلف آن است که در نگاه او و در عرصه نبرد تاریخی حق و باطل حد میانه ای وجود ندارد  . بی طرف بودن معنی ندارد . هر کس اگر یاری گر حقیقت نیست در برابرش ایستاده است ؛ و آنگاه که جامعه اش را دور افتاده از حقیقت و دچار دردهای بسیار می یابد ، در جستجوی علتها ، در هر طبقه ای به مصادیقی از باطل میرسد ؛ و هر طبقه ای را به شکلی مقصر می بیند و آشکار است که بدینسان با علنی کردن انتقاداتش از گروههای مختلف ، در هر گروهی مخالفانی و دشمنانی پیدا میکند.
اگر هیچ کس به اندازه شریعتی مخالف و منتقد نداشته است یک علتش آنست که کسی تا این حد با صراحت و جسارت و گستردگی به انتقاد از گروهها و جریانات مختلف نپرداخته است .
7. یک ریشه اساسی در اختلافاتی که متخصصان علوم انسانی و دینی با شریعتی دارند به خاطر یک ویژگی خاص در نگاه شریعتی به مسایل است : شریعتی می گوید (نقل به مضمون )  هر امری اگر به کار من نیاید و به درد زندگی امروز من و جامعه ام نخورد آنرا نمی پذیرم حتی اگر با هزار دلیل و استدلال و آیه و روایت اثباتش کنید ، می گویم آنرا غلط فهمیده اید "و بر اساس همین نگاه است که می گوید " خدایا مرا از همه فضایلی که به کار مردم نیاید محروم ساز ! " و با این نگاه است که حجم عظیمی از آثار عالمان را بیهودگی ، انحراف یا اشتباه می خواند و این برای متخصصی که از تحقیق و کار علمی مطلق یک گام فراتر نمی نهد تا به حاصل یافته های خویش برای جامعه اش بیندیشد، سخت گران میاید .
8. علت روز افزونی انتقادات علیه اندیشه های شریعتی را باید در موج گرایش به سوی اندیشه های دموکراسی  و سکولاریسم  به آن شکلی که غرب در بوقهایش تبلیغ میکند دانست . گروه مهمی از طبقه تحصیلکرده و به اصطلاح روشنفکر ایرانی  که نسخه منحصر بفرد حل مشکلات کنونیمان را در برقراری دموکراسی و سکولاریسم مطابق با الگوهای غربیش می بینند در ترویج این ایده ها ضمن همصدایی با غرب اگر جراتش را ندارند که اسلام را در کلیتش دینی خشک و خشن نشان دهند ، آنرا در حد اعتقادی خصوصی  و فاقد صلاحیت دخالت در امور اجتماعی و سیاسی   پایین می آورند و به هر ایده ای در مقابل این اندیشه می تازند از جمله مانعی به  نام  ایده های شریعتی .
9. خواندن و دانستن همیشه به درک و شناخت منجر نمی شود . بسیارند منتقدینی که اکثر آثار شریعتی را خوانده اند اما نوع انتقادهایشان نشان میدهد که روح حاکم بر  اندیشه او را نشناخته اند .



هیچ نظری موجود نیست: