آذر ۱۳، ۱۳۸۹

همرنگ نبودن


شیطان گمان باطل خود را سخت به صدق و حقیقت در نظر مردم جلوه داد تا جز فرقه کمی از اهل ایمان همه او را تصدیق کردند و پیرو او شدند. (سبا ـ ۲۰)

 
غالبا دریافت همان درخششهای اندکی از حقیقت که ظرفیت وشایستگی‌اش را داشته‌ام  برایم حاصل نشده جز با کنار زدن پرده هر آنچه مقبول و معمول و مرسوم و متداول است و در نگاه عموم  عرفی و منطقی و معقول شمرده میشود. عادت کرده‌ام همیشه صداهای بلند‌تر را از طبلهای توخالی‌تری بشنوم؛
و دروغهای بزرگتر را از آدمهای کله گنده تر؛  و فهمیده‌ام هرچه راهی و روشی طرفداران و پیروان بیشتری داشته باشد و پشتیبانان بزرگتر و بوقهای قویتری آنرا تبلیغ کنند، باید تردیدهایم نسبت به آن بیشتر شود
چرا که حقیقت در همه تاریخ چهره پنهان و مغلوب است و قباحت باطل همیشه با انبوهی پیروانش پوشیده شده است. اینست که "مانند اکثریت نبودن" گرچه تنها ملاک بر حق بودن نیست اما یکی از معیارهای تشخیص حق مدار بودن آدم هاست؛  آدمهایی که میدانند برای درست زیستن باید از سلطه ویرانگر دید و نظر و قضاوتهای عمومی رها شد و گرچه در میان دیگران اما فارغ از نفوذ شوم روش عمومی زیستن به استقبال زندگی رفت.



هیچ نظری موجود نیست: