آذر ۱۰، ۱۳۸۹

لذات دینداری

در جامعه اي که بخش بزرگي از آن از حد اقل نيازهاي ضروري زندگي محرومند  و در حاليکه گروه زيادي از جوانانش  بهترين سالهاي عمرشان را بدون امکان ازدواج پشت سر ميگذارند ؛ گروهي ميتوانند غرق در رفاه بمانند و هر شب  از آغوشي به آغوش ديگر بغلتند    بدون اينکه ياد آن بي نامان محروم لحظه اي و ذره اي از مستي شان بکاهد .
و عجبا که اينهمه بي خبري و بي وجداني را تماما توجيه ديني و شرعي نموده اند و کاملا بر خود حلال و حق مسلم و مشروع خويش مي شمرند .
چگونه ممکن است آنها که خود را ديندار مي پندارند  تا اين اندازه بي دين شده باشند ؟
چگونه ميتوان براي اينهمه هوسراني و عياشي توجيه ديني بافت ؟
راهش اينست که روح دين و حسي را که در دين جاريست از آن بزدايند و دين را از مجموعه اي که تمام اجزا و ابعادش با يکديگر داراي ارتباط سيستماتيک و تنگاتنگ هستند
و هر جزء و هر بعد به صورت مجرد و منفرد و جدا از اين مجموعه ارتباطات و پيوستگيها   نه تنها بي معني و ناهمسو با جهت کلي دين ميشود بلکه خود به عنصري ضد ديني تبديل مي گردد ؛ 
به چند جزء پاره پاره و جدا و بي ارتباط با هم تبديل کنند :
همه آن احکام شرعي که امکان برخورداريهاي بسياري را برايشان حلال مي کند وقتي در غياب مسوليت اجتماعي مطرح شود و نيز بدون توجه به روحيه نوع دوستي و برادري و حساسيت نسبت به زندگي و معيشت محرومان  و بدون از خود گذشتگي براي کمک به آنها
و اصلاح نابرابريها و کوتاه کردن دست خناسان و مفسدان از بيت المال ؛
در اينصورت و با جدا کردن و حذف و بي توجهي به چنين ابعاد مهمي ،
عمل به همان مشروعات ديني مستدل و محکم 
و برخوردار شدن از چنان مواهبي بدون داشتن چنين دغدغه هايي
آنها را به خوکهاي بيدين لذت پرستي تبديل ميکند 
که لعنت خدا را براي خويش خريده اند
چرا که نميتوان مسلمان بود و در عين حال به قرباني شدن ديگر مسلمانان بي اعتنا ماند
و سرخوش و خاطرجمع به کسب ثروت حلال  و سودهاي بي تلاش مشغول شد و تنها به خمس و زکاتي بسنده کرد
اما نديد و نگران نشد که چرا هزاران خمس و زکاتي از اين دست درد محرومان را درمان نتواند کرد ؟ و نفهميد که وقتي 80 درصد در آمد جامعه اي به 20 درصد از افراد آن جامعه تعلق گيرد ، چه فاجعه اي در انتظار چنين جامعه ايست ؟ و اصلا دين و ديندار در چنين جامعه اي وجود خارجي ميتواند داشته باشد ؟
نميتوان مسلمان بود و از مواهب سکر آور عوالم صيغه بازي محظوظ و خر کيف شد
اما نديد ونگران نشد که آمار جوانان محروم از ازدواج و عواقب و عوارض ناشي از آن به چه حدي رسيده است ؟

کارمان به جايي رسيده است که بسياري از روايات پيشوايانمان که در صحت آنها نيز شکي نيست برايمان تبديل به ايده هايي بسيار نا متعارف و نامانوس شده است
:کسيکه صبح کند و در فکر اهتمام به امور مسلمانان نباشد  مسلمان نيست (محمد ص)
اما اکنون از قول آن گروه که وصفشان رفت بايد گفت :
کسيکه صبح کند وبر سرمايه اش افزوده نشده و دستش به زن صيغه اي نرسيده باشد لذت مسلمان بودن را نچشيده است  !

اينست که پيامبر خود آينده دينش را چنين پيش بيني ميکند
:به زودي بر امت من زماني فرا ميرسد که از اسلام جز نام آن و از قرآن جز خط آن باقي نخواهد ماند ؛ مردم به اين نام (مسلماني ) خوانده ميشوند در حاليکه از همه کس بدان دورترند .




هیچ نظری موجود نیست: