آذر ۱۱، ۱۳۸۹

هجویه‌ای در عوالم خود شیفتگی


نظریه مزلو و این حرفها برای عوام صادق است. عوام هم که خوب معلوم است نه تکامل و تعالیشان چیز به درد بخور و فوق العاده ای از آب در میاید و نه تسافل و سقوطشان .ظرفیت حرکتشان محدود است. اگر خوب شوند یک خوب معمولی می‌شوند و اگر بد شوند یک بد کم خطر. هیچ اتفاق خارق العاده ای در وجودشان نمی‌افتد که منشا تحول عظیمی در دنیا شود.
اما نوابغ و خواص اینطور نیستند. اصلا در چارچوبها و نظریه ها
 قابل درک نیستند. ساختار شکنند.
مثل خود وجود مبارک ما!
که گرچه بر اساس نمودار مزلو الان باید شش دنگ حواسمان معطوف مسایل دیگری باشد
 اما آنچه حواسمان متوالیا معطوفش می‌شود و نتیجه این توجهات ، حالات عظیمه و افکار ماورایی و تقریرات گهربا‌ریست که با آن نظریه چارچوب مراحل تکاملی شخصیت قابل توجیه نیست و نشان میدهد که وجود مبارک ما اجل آنست که در چنان نمودارهایی قابل توضیح باشد! گرچه وجود مبارک ما هنوز منشا اثر مهمی نشده و تحول و تکانی به دنیا نداده ، اما بارقه های این استعداد همواره از وجناتمان پیدا بوده و هست و جمیع جان نثارانی که توفیق درک محضر مبارک ذات ملکوتی ما را داشته اند بر این امر معترف بوده اند که هر لحظه احتمال بروز چنان  آتشفشانی در وجود مبارک ذات ملکوتی ما میرود که شراره هایش به افلاک رسد و ...



هیچ نظری موجود نیست: