آذر ۱۰، ۱۳۸۹

آنها دینشان را نخواهند شناخت


بازی شگفتیست. همین دو جناح که در ظاهر دشمن قسم خورده همند (استحمار داخلی و خارجی)، درعین حال در  لجن مال کردن اسلام همدست همند؛ یکی علنا در کار بی خاصیت کردنش و دیگری پنهانی در کار جعلش. موضع گیریشان علیه هم نیز جز تلاش برای حفظ و توسعه قدرت و منافعشان نیست.  نه  آن یکی تهدیدیست برای چنین اسلام و مسلمینی  و نه برای  این یکی نقض حقوق بشر و خطر هسته‌ای وتهدید امنیت جهانی مطرح است. این حرفها بازی و فریب است. وگرنه هیچ نیرویی بیش از استحمار داخلی در لجن مال کردن چهره حقیقی اسلام و گریزاندن نسل نو از آن  به استحمار خارجی کمک نکرده است و استحمار داخلی نیز توجیه وجودی خود و دور ماندن از تفرقه داخلی را مدیون طرح  وجود خطر موهوم دشمن خارجیست؛ علاوه بر اینکه سراپا وابسته به موهبات علم و تکنولوژی اوست . در چنین وضعی که اسلام از هر دو سو آماج سیاهکاری‌هاست، بیش از پیش ناشناخته میماند. همان روایت تلخ هزارو اندی ساله. و آنچه میماند یا دینی افراطی و منفور در میان نسل جوان است و یا دینی بی‌خاصیت که تنها به درد عبادت فردی می‌خورد. بنابر این تعجبی ندارد اگر جو فکری غالب این نسل از هر جا تغذیه شود غیر از اسلام: فلسفه هندی، چینی،غربی؛ سکولاریسم، پلورالیسم...در بوقهای خارجی نام اسلام مترادف شده است با سنگسار، تبعیض، نقض حقوق بشر، نقض حقوق زنان، ستیزه جویی، ترور... وقتی شنونده این بوقها روزی  بار این عبارتها را بشنود:
ستیزه جویان مسلمان، مسلمانان تندرو، مسلمانان افراطی، خشونت طلبان مسلمان... چه تصویری از مسلمان بودن در ذهنش نقش خواهد بست؟
   بوقهای استحمار داخلی هم که معلوم است چه تصویری از اسلام به دست میدهند. در چنین شرایطی اکثریت نسل جوان نمی توانند به این درک برسند که  در حکومتی که خود را به اسلام منتسب می کند، هر نقصی را نباید به حساب اسلام گذاشت. اگر حکومت در تطبیق دادن احکامی از اسلام با مقتضیات زمان درست عمل نکند یا به دلیل ساختار غلط، اقتصادش ناموفق باشد، آیا از اینها باید به سکولاریسم رسید؟ و اینکه سیاست اسلامی و حقوق اسلامی و اقتصاد اسلامی همه اش ارتجاعی و ضد پیشرفت است؟ کدام بستر مناسب و کدام شناخت متناسب با زمان از اسلام پیدا شده که حقیقت این دین در ابعاد مختلفش بتواند به ظهور رسد؟ به علاوه آیا همه آنچه اسلام می تواند فراروی انسان عصر حاضر قرار دهد شناخته شده است؟
اینگونه است که همه عظمت و شکوه و عمق اسلام ناشناخته میماند و دوباره از اسلام سخن گفتن در فضای فکری معاصر مترادف می شود با ارتجاعی و عقب مانده بودن.


هیچ نظری موجود نیست: