در جامعه ای که خاکش مستعد تخم رذایل شده و این به علت قرنها تغذیه غلط و سمپاشی و شرایط بد به وجود آمده، مساله اصلی اصلاح برگهای آفت زده و کندن میوه های کرم خورده یا قطع آن شاخه نیست. مساله اصلی این نیست که چه کسی چه دروغی میگوید و چه بوقی چه نمایشی راه می اندازد و کدام عملکرد غیر علمیست و کدام نیرو درحال چه خیانتهاییست. مساله اصلی مسولان ناصالح یا منزویان صالح و شایسته نیست. مساله اصلی دربند شدنهای ظالمانه و غیر حقوقی و بی قانونی یا سوء استفاده ها و موازی کاریها و تداخل عملکردها و تعارض سیاستها و ساختار غلط نیست.
بلکه مساله اساسی اصلاح این خاک است. خاکی که آفت زا شده است. اصلاح این خاک کاری زود بازده نیست. اصلاح این خاک به دهه ها و قرنها زمان و کار صدها و هزاران انسان خردمند نیاز دارد. و این ریشه و اصل همه دردهای ماست: باور ها و فرهنگ نادرست. اصلی که معدودی عالم بدان اشاره میکنند اما در کشاکش تب داغ بازیهای سیاسی و جناحی و جنگهای زرگری و مسخ شدگی در برابر غرب و بحرانهای پیاپی فراموش میشود.گاهی کسانی تلاشی را در این زمینه آغاز میکنند که با موج دمادم طوفانها خاموش میشود. در این وضع هر اتفاق خوبی هم که بیافتد بیش از مسکنی برای این جامعه سرطان زده نخواهد بود. سلولهای سرطانی دوباره رشد میکنند...وقتی جرقه تغییر فرهنگی در جهت رهایی از صفات مذموم و نادرست فکری و اخلاقی در متن جامعه زده شود بعد از سالها از آن جامعه کسانی زمام امور را در دست خواهند گرفت که صلاحیت هدایت آن بسوی تعالی را داشته و هدف برنامه شان صرفاعدالت و رفاه و آزادی نخواهد بود بلکه همه اینها را به عنوان وسیله هایی در خدمت رشد و تعالی فردی و اجتماعی به کار خواهند گرفت. این همان هدفی بود که برایش انقلاب شد اما به علت آغاز نشدن حرکت احیای شناختها و عدم آمادگی جامعه برای تغییر فکری و فرهنگی تبدیل به انقلابی قبل از خود آگاهی شد که شریعتی هشدارش را به ما داده بود.
بلکه مساله اساسی اصلاح این خاک است. خاکی که آفت زا شده است. اصلاح این خاک کاری زود بازده نیست. اصلاح این خاک به دهه ها و قرنها زمان و کار صدها و هزاران انسان خردمند نیاز دارد. و این ریشه و اصل همه دردهای ماست: باور ها و فرهنگ نادرست. اصلی که معدودی عالم بدان اشاره میکنند اما در کشاکش تب داغ بازیهای سیاسی و جناحی و جنگهای زرگری و مسخ شدگی در برابر غرب و بحرانهای پیاپی فراموش میشود.گاهی کسانی تلاشی را در این زمینه آغاز میکنند که با موج دمادم طوفانها خاموش میشود. در این وضع هر اتفاق خوبی هم که بیافتد بیش از مسکنی برای این جامعه سرطان زده نخواهد بود. سلولهای سرطانی دوباره رشد میکنند...وقتی جرقه تغییر فرهنگی در جهت رهایی از صفات مذموم و نادرست فکری و اخلاقی در متن جامعه زده شود بعد از سالها از آن جامعه کسانی زمام امور را در دست خواهند گرفت که صلاحیت هدایت آن بسوی تعالی را داشته و هدف برنامه شان صرفاعدالت و رفاه و آزادی نخواهد بود بلکه همه اینها را به عنوان وسیله هایی در خدمت رشد و تعالی فردی و اجتماعی به کار خواهند گرفت. این همان هدفی بود که برایش انقلاب شد اما به علت آغاز نشدن حرکت احیای شناختها و عدم آمادگی جامعه برای تغییر فکری و فرهنگی تبدیل به انقلابی قبل از خود آگاهی شد که شریعتی هشدارش را به ما داده بود.
۲ نظر:
سلام و دست مریزاد.
خیلی عمیق نظر شریعتی را درک و بسیار درست بیان نموده اید.
ارسال یک نظر